این هفته، هفته انتخابات مهم بریتانیاست و در این روزهای تفرقه، کیست که نخواهد حواسش را با شبکههای اجتماعی پرت کند؟
برای یک لحظه پر هیجان، ماجرای «واگاتا کریستی» بریتانیا را متحد کرد. ماجرای رقابت میان کولین رونی، همسر وین رونی، کاپیتان سابق تیم ملی انگلستان، و ربکا واردی، همسر جِیمی واردی، فوتبالیست تیم برتر لِسترسیتی. کولین رونی درباره مورد نشت اطلاعات خصوصی زندگیاش به روزنامه «سان» به ربکا واردی شک کرده بود و برای رسوا کردن او اطلاعاتی در اینستاگرامش منتشر کرد. اما همه کاربرانش را جز ربکا مسدود کرد. چندی نگذشت که این اطلاعات به روزنامه سان رسید و ربکا واردی رسوا شد. به همین دلیل شبکههای اجتماعی، کولین رونی را در استعارهای به نام «آگاتا کریستی» نویسنده معروف داستانهای جنایی و کارآگاهی، "واگاتا کریستی" خواندند.
طرفداران بقای بریتانیا در اتحادیه اروپا و هواداران خروج از آن، با کنجکاوی در زندگی دو زنی که نحوه زندگیشان تاثیری در زندگی ما ندارد، متحد شدند. در این هفته، «نیش کومار» کمدین بریتانیایی به خاطر این که حضار او را مسخره و هو کردند هم، خبرساز شد. او در در سالن نمایشی که بیشتر تماشاگرانش طرفدار حزب محافظهکار بودند، درباره بوریس جانسون شوخی کرد.
افراطیهای راستگرای اینترنتی، علت آن را نبود استعداد در او و ضربهای بر پیکر کارش توصیف کردند که نه چنین بود و نه چنان خواهد شد. آنچه بر «نیش» رفت، بخشی از خطرات حرفه ما، کمدینهاست. هر کمدین وزینی داستانی از هو و مسخره شدن دارد که برای دیگران تعریف کند.
وقتی دور هم جمع میشویم، بازگویی این داستانها بالاترین تفریح ماست. همین اواخر، لبه تیز تیغ توییتر متوجه فیلیپ اسکوفیلد وهالی ویلوبی شد، که شکر خدا، از نوع گزارشگران برنامه جدی سیاسی-اجتماعی بی بی سی پانوراما نیستند. این دو گزارشگر در هفته ای که گذشت با بوریس جانسون، نخست وزیر عکس گرفتند. تهیه کنندگان برنامه باید در گوشیهای آنها فریاد میزدند: «سلفی را بچرخان! لگدش بزن! هرکار لازم است بکن اما به خاطر خدا با مردی که به سیاهپوستان میگوید "کاکاسیاه" سلفی نگیر!!!
شخصا، وقتی پای قضاوت دیگران به میان میآید، من به قلب و احساسم مراجعه میکنم. این هفته، این خبر تکان دهنده و مهم منتشر شد که جاستین تیمبرلِیک، هنرپیشه، خواننده و رقاص آمریکایی، علنا از همسرش جسیکا بیل به خاطر گرفتن دست هنرپیشه همبازیش، آلیشا وِین رایت، در حال مستی در یک مهمانی عذرخواهی کرده است.
این مرد مزدوج دست کسی را گرفته است. این شیوه قضاوت و محکومیت از طرف غریبههای اینترنتی است که کسی را که نمیشناسند -اما رفتارش رانمیپسندند، چنان محکوم میکنند که مجبور میشود در صفحه اینستاگرامش عذرخواهی کند و بگوید «در قضاوتش اشتباه کرده است.» دستکم او آنقدر نجابت داشته که علنا درباره رفتاری که به هیچکس دیگری در دنیا، جز همسر و همبازیاش ربطی نداشته، پوزش بخواهد.
جنجالی که در اینترنت در این مورد برپا شد، چشمگیر بود. این سروصدای زیاد درباره خیانت و بیوفایی،عمدتا توسط کسانی برپا شده که هنوز یک چشمشان به تماشای برنامههای کودکان است، یا افرادی که فکر میکنند چون خودشان میتوانند در مقابل دست اندازی کسی که در مستی کنترلش را از دست داده مقاومت کنند، پس هرکس نمیتواند مستحق آن است که در شبکههای اجتماعی رسوا و بیآبرو شود.
وفاداری به زوج، جایی که دائم در حال سفر هستید یک چالش است. لزوما نباید یک ستارههالیوود باشید؛ هر شغلی که شما را مرتب برای مدتی از خانه دور کرده و در تماس نزدیک با دیگران قرار دهد، میتواند باعث حساسیت اوضاع شود، و رک و راست بگویم، هیچکس لغزش ناپذیر نیست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
همسر سابق من کمدین بود، همیشه در سفر و سخت محبوب زنان. شیوه او برای وفادار ماندن به من، این بود که هرگز برای یک گیلاس مشروب بعد از نمایش نمیماند. در پایان کار، ازصحنه خارج میشد، کتش را میپوشید و بلافاصله محل نمایش را ترک میکرد. سر راه هتلش هم به من زنگ میزد. او مردی واقع بین و صادق بود و من از این بابت ممنون بودم.
شبی ساعت یک بعد از نصفه شب به جشنی در فستیوال هنری ادینبرا رفتم. کمدین معروفی با شتاب و ترس از کنارم رد شد و گفت: «باید قبل از این که به زنم خیانت کنم، بروم.» و بلافاصله یک تاکسی صدا کرد. اگر میخواهید به همسرتان خیانت نکنید، نباید در محضر افراد جذاب، و در حالی که درونتان ترکیبی از تنهایی و هیجان زدگی ناشی از اضطراب وجود دارد، مشروب بخورید. «اشتباه» تیمبرلیک، نه گرفتن دست همبازیاش، بلکه نرفتن به خانه در اسرع وقت بود.
خشم و نفرتی که بخاطر یک دست گرفتن متوجه تیمبرلیک شد، از وحشت مردم از این که به آنها خیانت شود، سرچشمه میگیرد. بدون تردید این تجربه بسیار دردناک است. برای من اتفاق افتاده و اعتمادبهنفس و تواناییام را برای اعتماد به دیگران برای مدتهای مدید خدشه دار کرده است. اما مردها، در مورد خیانت، نسبت به زنها بیشتر مورد حمله قرار میگیرند، و این میتواند تاثیری فاجعه بار بر سلامت روان و حرفهشان داشته باشد.
حالا بعضیها این را میخوانند و میگویند: «حقشان است!» نه، نه، حقشان نیست! اشتباهات ما مجموعه کسی که هستیم نیست.
یک بار از دوستی که در معرض چنین حملات جمعی قرار گرفته بود دفاع کردم، اما سیل حملات علیه خود من چنان بالا گرفت که مجبور شدم توییتر را برای تمام صبح ترک کنم. (میتوانید تصورش را بکنید؟!)
کاربر جوانی که معلوم بود هرگز سریال تلویزیونی «ایست اِندِرز» را ندیده یا کتابهای «جکی کالینر» را نخوانده بود با کلمات درشت نوشت:«تو بی وفایی را طبیعی جلوه میدهی.»
بی وفایی و خیانت بدترین انعکاس دروغگویی است. این تماس یک بدن به بدن دیگر نیست که مرا خشمگین میکند، بلکه فریب و خیانتی است که همراه آن میآيد. اگر با مردم صادق باشید، به آنها گزینه میدهید. اگر به شریک زندگیتان بگویید: «تو را دوست دارم اما این میل شدید را هم دارم که با کس دیگری بخوابم»، هنوز سخت دردناک است، اما دستکم به حق شریکتان برای اینکه بخواهد با شما بماند یا نه، احترام گذاشتهاید. هیچکس خیانت را آسان نمیپذیرد، اما این امر چنان از نظر اخلاقی مطرود است که صادق بودن در مورد آن و حل کردنش سخت دشوار میشود.
برای برخی، خیانت به معنی پایان همه چیز است؛ برای برخی دیگراحتمالا چنین نیست. زوجهایی را میشناسم که با وجود بچه و تمام پیچیدگیهای ما و تمام فشارهای زندگی، وقتی یکی از آنها به دیگری خیانت کرد، زمین و زمان را به هم دوختند تا آن را پشت سر بگذارند. دیدن چنین قدرت، عشق و گذشتی حقیقتا شگفتانگیز است.
© The Independent